روایت عشق

سروده ها و دل نوشته های مهرداد زینلیان

روایت عشق

سروده ها و دل نوشته های مهرداد زینلیان

میلاد نور تقدیم به محضر مقدس حضرت خاتم المرسلین (ص)

  

 

آن شب زمین ، زیباتر از عرش برین بود                         

             خورشید ، مهمان شب تار زمین بود

هُرم عطش از جان عاشق رخت می بست                  

            باران رحمت ، تشنه کامان را قرین بود

بنتِ وهَب بر فرشی از بال ملائک                             

            با بهترین زن های عالم همنشین بود

مست از می ناب وصال حضرت دوست                       

              یا جرعه نوش باده حبل المتین بود

بانگ تبارک از پی لولاک می رفت                   

             وِرد مَلَََک  تکبیر و شور و آفرین بود

از مکه می جوشید نور عشق و ایمان                      

               آن شب طلوع رحمتٌ للعالمین بود

خیل رسولان الهی جمله در صف                

                 میلاد مسعود رسول آخرین بود

 

گوساله سامری

 

گوساله سامری

امشب به روال دوشنبه شب ها در جمع تعدادی از دوستان ، بحث قرآنی داشتیم. موضوع جلسه امشب ، تفسیر آیات 91 تا 93 سوره مبارکه بقره بود. راستی این قوم بنی اسرائیل هم عجب موجودات عنود و یا به تعبیر استاد جوادی آملی حفظه الله ، انسان های لدودی بوده اند. این همه معجزه آشکار و آیات بینه را دیدند و باز هم تسلیم حق نشدند!!  تسلیم شدنشان پیش کش ، چقدر در مسیر حق سنگ اندازی کردند؟! پیامبران زیادی را کشتند (... فلم تقتلون انبیاء الله ..) و علی رغم همه ادعاهای کذبشان (..نحن ابناء الله و احبائه..) هرگز ذره ای ایمان وارد قلب های سنگیشان نشد. این ماجرای گوساله پرستی بنی اسرائیل به نیرنگ سامری ، از آن داستان های شگفت انگیز قرآن کریم است. تنها ده روز تمدید مواعده سی روزه موسی (ع) برای کافر شدنشان به همه نعمت های آشکار الهی که شامل حالشان شده بود ، کفایت کرد و در این میانه ، توصیه ها و دلسوزی های هارون ، خلف موسی نیز افاقه نکرد و شد آنچه نباید میشد.

نکته جالب توجه ، تعبیر قرآن کریم است در خصوص گوساله پرستی بنی اسرائیل که در آیه 93 سوره بقره به زیبایی بیان شده است:   .... و أشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم....

محبت گوساله و عشق به گوساله پرستی با قلب هایشان عجین شده بود و همین تسلیم شدنشان را در برابر حق بر نمی تافت ، چنانکه اسلافشان نیز که در خوی و روش ، تابع پدران خود بودند ، در برابر دعوت حکیمانه اسلام و رسول گرامی اسلام (ص) ایستادند و کفر را بر ایمان خالصانه برگزیدند.

حضرت استاد جوادی آملی حفظه الله ، ذیل این آیه شریفه و در بحث روایی آن ، حدیثی از امام حسن عسکری (ع) به نقل از رسول خدا (ص) بیان کرده اند که در آن تأویل این آیه به گوساله پرستی امت پیامبر پس از رحلت ایشان و انحرافشان از مسیر اصلی اسلام که همان راه روشن ولایت است ، تفسیر شده است.

راستی!! مگر نه اینست که بنی اسرائیل پس از مشاهده آن همه اعجاز روشن ، تنها با چهل روز جدایی رهبرشان به گوساله پرستی روی آوردند ؟! حالا بفرمایید گذشت بیش از 1170 سال از غیبت حجت خدا بر روی زمین و قرن ها مفارقت ما و پدرانمان از امام و صاحب و ولی نعمتمان ، با ایمان سست و ضعیف بسیاری از ما چه کرده است؟!!

گوساله های سامری ، پیرامونمان را فرا گرفته و اکنون تنها چشم بینا و دل آگاه می خواهد تا مصادیق آن را بشناسد و با حربه ایمان و توکل به حضرت حق ، آنها را بشکند و در آتش صبر و خلوص ، آب نماید. شهرت و مقام ، قدرت و شهوت ، مال و زن و فرزند و... اینها همه از مصادیق آن گوساله اند و تا دلبستگی و حب به اینها در دل ماست ، حب حقیقی یوسف زهرا (عج) را در آن جایی نیست ، که این فرموده امام صادق (ع) است که:

قلوبٌ خلت عن ذکر الله فأذاقها الله حبّ غیره

دل هایی که فارغ از یاد خدا شوند ، توسط خداوند از محبت غیر خدا لبریز می گردند.

اللهم أرنی الطلعة الرشیدة و الغرة الحمیدة......

بهشت جنوب...!!

 

هفته گذشته ، برای سومین سال پیاپی این توفیق را به دست آوردم تا در معیت جمعی از بندگان خوب خدا ، راهی بهشت زمینی عاشقان حضرت حق که زمانی محل عروج دلدادگان حقیقی او بود شویم. جبهه های خاکی و تفتیده خوزستان ، هنوز هم از ورای سال های طولانی ، بوی بهشتی آن معراجیان کوی دوست را به میهمانان خود هدیه می دهد و نفوس آماده پرواز را بر خوان کرم ارواح طیبه شهدا میزبانی می کند. سفر امسالمان اگرچه کوتاه بود اما باز هم صحنه های ماندگاری داشت و شاید ویژه ترین لحظه آن ، ضجه های دلدادگی یکی از همراهانمان در کربلای طلائیه بود ، نزدیکی سه راهی شهادت ، همانجایی که باز هم حاج محمود به روایتگری حماسه عشقبازی خود و یارانش مشغول بود.... و من در تفسیر این شور و شیدایی ، تنها بزرگی و عظمت ارواح قدسی شهیدان این خاک مقدس را دخیل می دانم و بس.....!!  

ای کاش ، نسیمی از کوی آنها دل های ما را نیز با خود همراه سازد. 

 

و اینک چند بیتی که از سفر جنوب دو سال قبل به یادگار دارم: 

  

اینجا زمین یک تکه از خاک بهشت است 

میقات سرخ مردم نیکو سرشت است 

بوی شهادت دارد اینجا سرزمینش 

بس گل که پرپر گشته در میدان مینش 

اینجا هوا عطر خوشی از یاس دارد 

اینجا زمین داغ گل عباس دارد 

اینجا زمانی وعده گاه عاشقان بود 

سکوی پرواز از زمین تا آسمان بود....

الرحیل....!

زندگیمان صرف شد در قال و قیل 

الرحیل ای جمع یاران الرحیل! 

کوچ باید کرد تا میعاد دوست 

بسته دلهامان به امیدش دخیل 

در حضور خوان فیضش غایبیم 

دست ما کوتاه و خرما بر نخیل 

جمعه ها را می شمارم یک به یک 

أین ابن الفاطمه أین الدلیل؟!...

....نیامدی!!

    این جمعه هم گذشت ، آقا نیامدی!                         

دل خسته ایم و غرق تمنا ، نیامدی!

چشم دلم به راه تو مولا سپید شد                         

 از کوچه های عالم بالا نیامدی!

خواندم دعای فرج را به هر قنوت                       

شاید ز ره بیایی و اما نیامدی!

در کار ما گره فتاده و کی شود                          

بی لطف تو گره ای وا؟  نیامدی!

شاید به انتظار دل ما نشسته ای !                       

آقا مگر غریبی و تنها ؟! نیامدی!....