به خاک پای مهدی فاطمه (عج):
بهارانتظار...
کی شود به کوی من ، از کرم گذر کنی؟
تا شب فراق را ، عاقبت سحر کنی
ابر پر طراوتی ، بر دلم نمی ببار
تا کویر خشک دل ، باغ پر ثمر کنی
می شود طلای ناب ، این مس وجود من
گر دمی تو مهربان ، سوی من نظر کنی
میرود دلم پِیَت ، تا کرانه های دور
کاش یک شبی تو هم ، با دلم سفر کنی
کی شود ببینمت ، آفتاب مهربان؟
آسمان چشم من ، روشن از قمر کنی
مرغ دل به بال و پر ، تا رسد به بام تو
می شود ز بام خود ، مرغ دل خبر کنی؟
از غبار معصیت ، تیره گشته این دلم
کاش این غبار را ، از دلم به در کنی
آسمان هفتمین ، فرش زیر پای تو
کی شود که جامه ای ، از فرج به بر کنی؟
ای بهار انتظار ، با نسیم مشکبار
فصل سرد غصه را ، می شود بسر کنی؟!
سروده شده در مهر ماه 1381
سلام
ارادت دارم.
خدا کند که بیاییم ......
زده ام فالی وفریادرسی می آید...
اللهم الرزقناطبعالطیفااینچنین!عالی بود.
اللهم عجل لولیک الفرج مولاناصاحب الزمان...