روایت عشق

سروده ها و دل نوشته های مهرداد زینلیان

روایت عشق

سروده ها و دل نوشته های مهرداد زینلیان

پیام مبعث

 

 

پیام مبعث 

 

ما یودّ الّذین کفروا من أهل الکتاب و لا المشرکین أن ینزّل علیکم من خیرٍ من ربّکم والله یختصّ برحمته من یشاء والله ذو الفضل العظیم                 بقره 105 

 

بحث قرآنی امشب پیرامون آیه 105 سوره مبارکه بقره و بی تناسب با مناسبت امروز یعنی عید سعید مبعث رسول گرامی اسلام (ص) نیست. بنا بر روایات ، مراد از خیر و رحمت در این آیه که کافران آرزوی سلب آن را از مسلمین می کردند ، نعمت رسالت و نبوّت پیامبر اکرم (ص) بود.  

 

خطاب این آیه با مسلمانان است و موعد نزول آن بر پیامبر (ص) سال های ابتدایی حکومت اسلامی در مدینه . این آیه یکی دیگر از رذائل اخلاقی یهود را بیان می کند که در کنار مشرکین (و منافقین) به دلیل بغض و کینه ای که به دلیل حسادت (.. حسداً من عند انفسهم)[1] نسبت به تفضل الهی به مسلمین در وجودشان شعله می کشید ، خواهان سلب نعمت از مسلمانان و بالاتر از آن ، اضلال[2] و کفر [3] آنها بودند. اهل کتاب که بطور ویژه در اینجا یهودیان عصر ظهور اسلام مراد است ، چنان نسبت به اسلام و رسول گرامی آن بغض و عداوت داشتند که که حتی بنا به تعبیر قرآن کریم ، مشرکین و بت پرستان مکه را از آنها هدایت یافته تر می دانستند.  [4] 

 

این آیه کریمه و آیات متعدد دیگری در قرآن کریم ، سرّ تأکید مکرر اسلام مبنی بر عدم طرح دوستی با کافران بویژه یهود و عدم پذیرش ولایت آنها را بیان می کند[5] ، رابطه ای که معمولاً یکجانبه است و مصالح مسلمین در آن تأمین نمی گردد (ها أنتم أولاء تحبّونهم و لا یحبّونکم ...)[6] ؛ هر چند که اگر این رابطه متقابل و با حفظ عزّت و رعایت مصالح طرفین باشد ، منعی بر آن نیست[7]

 

در ادامه آیه به رحمت خاص (رحیمیه ) الهی اشاره می شود که بنا بر مشیّت الهی به هر که حضرتش اراده نماید تعلق می گیرد. مشیّتی که در دایره علم و حکمت مطلق او قرار دارد[8] و هر که را در حصن حصین رحمت و تفضل خاص الهی وارد نماید ، به مصونیّت و امنیت کامل رسانده است[9] و البته ورود در این قلعه محکم ، دایر مدار ولایت اهل البیت است که رمز بهره مندی از رحمت خاص حضرت حق در این آیه است[10]

 

نکات اصلی که از این آیه استفاده می شود ، اینست که:

1-      حسد ، بیماری قلبی است که انسان را تا مرز کفر و شرک به خداوند می کشاند.

2-      هرگونه گرایش سیاسی و برقراری رابطه دوستانه یکجانبه نسبت به کفار و مشرکان ، زیانبار بوده و برخلاف مصلحت عموم مسلمین است و حاکمان و سیاستمداران نظام اسلامی بایستی از آن بر حذر باشند. 

 

منبع:  تفسیر شریف تسنیم ، ج 6 ، صص 69-49 ، حضرت علّامه استاد جوادی آملی



[1] - بقره- 109

[2] - آل عمران- 69

[3] - نساء- 54

[4] - نساء- 54-51

[5] - ممتحنه 2-1

[6] - آل عمران - 119

[7] - ممتحنه- 8

[8] - آل عمران- 74-73

[9] - شوری- 8

[10] - اشاره به حدیث قدسی: کلمه لا اله الاّ الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی بشرطها و شروطها و أنا من شروطها

این جمعه هم ...

 

 

این جمعه هم ....!!  

 

 

این جمعه هم دوباره بی گل روی تو شام شد

                     عیش و طرب به کام منتظرانت حرام شد

خشکیده بی بهار تو هر باغ و گُلْسِتان

                          مولای من! درآ ز پرده که عمرم تمام شد  

 

 

الّلهمّ عجّل لولیّک الفرج...

آی مسلمان ها....

 

 

آی مسلمان ها...!

بهانه به دست دشمن ندهید!  

 

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ أَلیمٌ     بقره- 104

  

 

بحث قرآنیمان به آیه 104 سوره مبارکه بقره رسید.  آیه عجیبی است !  مفاهیمی عمیق و عبرت هایی همیشگی و کارگشا در قالب جمله ای ساده و کوتاه...!!  ماجرای شأن نزول این آیه را مفسران ، به نقل از ابن عباس چنین ذکر می کنند که:  گروهی از مسلمان ها که احتمالاً سالمند و یا کند ذهن بوده اند ، از پایین منبر پیامبر (ص) ، ایشان را با کلمه "راعنا" (مراعات حال ما را بکن) به تأمّل و تأنّی در بیان جملات و آیات الهی فرا می خواندند تا از فهم کلام حق باز نمانند. اگر چه این مسلمانان ، از بیان این کلمات ، نیت خیری داشتند ، اما بیمار دلان یهود که از هر فرصتی برای ضربه زدن به اسلام و مسلمان ها و ابراز دشمنی با دین حق بهره می جستند ، شباهت لفظی کلمه "راعنا" را با کلمه "راع" در زبان عبری که به معنای فرد پلید و خبیث بود ( و یا به نقلی معنای این کلمه از ریشه رعونت به معنای تحمیق کردن ) بهانه و دستاویزی برای به سخره گرفتن اسلام و بویژه شخص شخیص رسول خدا (ص) قرار داده بودند و همین امر باعث شد که خداوند با این آیه و فرمان الهی ، از مسلمانان بخواهد تا بجای بکار بردن این واژه از لفظ "انظرنا" که معنا و مفهومی مشابه با "راعنا" دارد استفاده کنند تا سوژه و بهانه ای علیه اسلام و مسلمانان به دست دشمن نیفتد.

  دقت در این آیه شریفه ما را به نکات عبرت آموزی متذکر می گردد ، از جمله: 

 

1-      مواظب رفتار و گفتار خود باشیم تا مبادا دشمنان را علیه اسلام به طمع اندازد ؛ حتی اگر به سادگی بکار بردن یک واژه ، آن هم به قصد و نیت خیر باشد. حال چه رسد به رفتار ناپسند و خلاف عقل و منطقی چون قمه زنی و ...  

 

2-      وقتی که خداوند در این آیه ، مؤمنان بی توجه به فرمان الهی در کاربرد صحیح همین یک کلمه برای بهانه ندادن به دست دشمن خبیث را از دایره ایمان خارج نموده و کافر می خواند و حتی وعده عذاب دردناک الهی به آنها می دهد ، تکلیف آنهایی که با اعمال نسنجیده خود ، خواسته و ناخواسته آب به آسیاب دشمن ریخته و موجبات ضعف جبهه اسلام و تقویت اهل باطل می گردند کاملاً روشن است.  

 

3-      حفظ حرمت رسول خدا (ص) آنقدر اهمیت دارد که حتی اگر با بکار بردن کلمه ای (حتی بدون قصد سوء) به مخاطره افتد ، بخاطر آن آیه ای نازل شده و به بی توجهان به امر الهی ، وعده عذاب داده می شود. مطلبی که در آیات آغازین سوره حجرات نیز به آن پرداخته شده است.  

 

4-      مبلغین و خطبای اسلامی نبایستی در مراعات حال مخاطبان و مستمعین خود ، بی توجه باشند . چنان که در آیه مورد بحث نیز خداوند با فرمان بکار بردن واژه "انظرنا" بجای "راعنا" ، در واقع پیشنهاد برخی مسلمان ها مبنی بر مراعات حالشان توسط رسول خدا را امضاء و تأیید نموده است.   

  

اللهم ارزقنی توفیق الفهم و العمل بالقرآن الکریم.....   

 

منبع:  تفسیر شریف تسنیم ، ج ۶ ، صص ۴۹-۲۵  ، حضرت علّامه استاد جوادی آملی

...شتاب کن

 

 

... شتاب کن!  

 

مولا دلم گرفته ، مرا انتخاب کن

                 با یک نظر ، کویر دلم را پُر آب کن

آقا مگر طلوع تو در روز جمعه نیست؟! 

                  آمد دوباره جمعه دیگر ، شتاب کن!  

 

اللهم عجّل لولیّک الفرج...

مست ولا

                       

                              

 به بهانه سالروز میلاد مهربانترین پدر عالم  

 

مست ولا... 

 

ز خُمّ ناب ولای تو یا علی مستم

           و دیده را ز  تماشای غیر تو بستم

شوم فنا اگر آقا ، رها کنی دستم

        که من غلام سراپا خطای تو هستم 

 

 

محرم راز... 

 

«یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» 

                 باب شهر علم احمد باز شد

دل که بی مهرش اسیر خاک بود

                با ولایش مَحرم هر راز شد