روایت عشق

سروده ها و دل نوشته های مهرداد زینلیان

روایت عشق

سروده ها و دل نوشته های مهرداد زینلیان

دیر می شود

 

 

 

تقدیم به چشم براهان رمضان الکریم ، ماه ضیافت عشق که طلوع ماه رحمت الهی را با طلوع جمال مهدی فاطمه(عج) به انتظار نشسته اند:    

  

 

... دیر می شود!  

 

 

مولا! بیا ، آمدنت دیر می شود

            باور کن از فراق تو ، دل پیر می شود

 

در حسرت وصال تو ای بهترین بهار

          این روزهای بی تو چه دلگیر می شود

 

روزی که آید از همه جا صوت دلکشت

              خرّم ، زمین ز بارش تکبیر می شود

 

هفت آسمان ، همه مسجود قامتت

                  باران رحمت تو فراگیر می شود

 

ماء معین[1] مُلکی و صبح تنفّسی[2]

         آیات حق به دست تو تفسیر می شود

 

یک آسمان ستاره به قربان مقدمت

            شب با طلوع مهر تو زنجیر می شود

 

اینک من و نگاه پر از غصه ام به راه

                  مولا! بیا ، آمدنت دیر می شود 



[1] - اشاره به آیه 30 سوره مبارکه مُلک

[2] - اشاره به آیه 18 سوره مبارکه تکویر

بصیرت ُ چراغ هدایت

 

 

  

بصیرت ، چراغ هدایت...!  

 

 

سخنان اخیر مقام معظم رهبری در جمع اعضای دفتر رهبری و سپاه ولی امر ، بار دیگر اهمیت وجود بینش و بصیرت در خواص جامعه را متذکر گردید. همان بینش و بصیرتی که قرآن کریم آن را از ویژگی های اهل ایمان و تقوی دانسته و آن را مایه حیات و چراغی برای هدایت و نوری در برابر ظلمات جهل و نادانی می داند.[1]

امیر کلام ، علی (ع) نیز در تعبیرات و خطابه های حکمت آمیز خویش ، بصیرت را زاییده تقوی و پروای الهی [2] دانسته و دنیاطلبی و دنیا خواهی بدون عبرت آموزی از حوادث و رویدادهای دنیایی را از موانع اصلی دستیابی انسان به بصیرت می دانند.[3] 

 

اکنون که روزهای پایانی ماه مبارک شعبان را به سمت چشمه سار زلال رمضان طی می کنیم ، چه خوب است حاجت و تمنّای اصلی خویش را رسیدن به قله های بینش و بصیرت قرار دهیم. بصیرتی که چراغ هدایتی باشد فرارویمان تا در این افق های غبار آلود آخرالزمان ، راه را از بیراهه بشناسیم و پای در دام صیادان عقل و دل ننهیم.

در پایان بخشی از سخنان گهربار مقام عظمای ولایت را در این خصوص می آورم:  

 

«.... بصیرت خودتان را بالا ببرید، آگاهى خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جمله‏ى امیرالمؤمنین را به نظرم در جنگ صفین در گفتارها بیان کردم که فرمود: «الا و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر».[4] میدانید، سختى پرچم امیرالمؤمنین از پرچم پیغمبر، از جهاتى بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زیر پرچم امیرالمؤمنین دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهائى را میزد که دوست میزند؛ همان نماز جماعت را که تو اردوگاه امیرالمؤمنین میخواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم - در جنگ جمل و صفین و نهروان - میخواندند. حالا شما باشید، چه کار میکنید؟ به شما میگویند: آقا! این طرفِ مقابل، باطل است. شما میگوئید: اِ، با این نماز، با این عبادت! .... 

بصیرت مهم است. نقش نخبگان و خواص هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران به وجود بیاورند. آدم گاهى مى‏بیند که متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بى‏بصیرتى‏اند؛ نمیفهمند؛ اصلاً ملتفت نیستند. یک حرفى یکهو به نفع دشمن میپرانند؛ به نفع جبهه‏اى که همتش نابودى بناى جمهورى اسلامى است به نحوى. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهاى بدى هم نیستند، نیت بدى هم ندارند؛ اما این است دیگر. بى‏بصیرتى است دیگر. این بى‏بصیرتى را بخصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفتگو با انسانهاى مورد اعتماد و پخته، نه گفتگوى تقلیدى - که هر چه گفت، شما قبول کنید. نه، این را من نمیخواهم - از بین ببرید. کسانى هستند که میتوانند با استدلال، آدم را قانع کنند؛ ذهن انسان را قانع کنند. و حتّى حضرت ابى‏عبداللَّه‏الحسین (علیه‏السّلام) هم از این ابزار در شروع نهضت و در ادامه‏ى نهضت استفاده کرد. حالا چون ایام مربوط به امام حسین (علیه‏السّلام) است، این جمله را عرض کرده باشیم:

امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهى از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منى‏ و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان - حضرت بیانات عجیبى دارد که تو کتابها ثبت و ضبط است - بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصه‏ى کربلا و میدان کربلا، باید شناخت. در خود عرصه‏ى کربلا حضرت اهل تبیین بودند، میرفتند، صحبت میکردند. حالا میدان جنگ است، منتظرند خون هم را بریزند، اما از هر فرصتى این بزرگوار استفاده میکردند که بروند با آنها صحبت بکنند، بلکه بتوانند آنها را بیدار کنند. البته بعضى خواب بودند، بیدار شدند؛ بعضى خودشان را به خواب زده بودند و آخر هم بیدار نشدند. آنهائى که خودشان را به خواب میزنند، بیدار کردن آنها مشکل است، گاهى اوقات غیر ممکن است.
...»[5]   

 

متن کامل را از اینجا بخوانید.



[1] - قرآن کریم: انعام- 122

[2] - نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 198 ، ص 414

[3] - همان ، خطبه 82 ، ص 128.

[4] - همان ، خطبه 173

[5] - نقل از سایت الف

یوسف دل

 

تقدیم به خاک پای منتظران آخرین موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف   

 

یوسف دل ....!  

 

تا کی تو را یوسف دل ، آرزو کنم؟

                       با آتش فراق تو در سینه خو کنم؟

کی می دمد ماه جمال تو ، مهربان! 

                        با اشک شوق وصالت وضو کنم؟

عمری است سینه گشادم به هر نسیم

                            شاید شمیم وصال تو بو کنم

گوشی بده که به غیر از تو نشنوم

                      یا دیده ای که تو را جستجو کنم

ده از سبوی عشق ، مرا جرعه ای که جان

                  مست از شراب بیغش آن سبو کنم

کی می شود ز ولای تو دم زنم؟

                           دل را اگر ، خانه غیر او کنم

خونین دلم ز فراقت ، عنایتی!

                        شاید که زخم دلم را رفو کنم

آیینه دار جمالت شوم اگر

                          دل را ز یمن دعایت ، نکو کنم

جانم فدای خاک رهت ، قبله جهان!

                 کی می شود به قبله ماه تو رو کنم؟!

پرسش های ناروا

پرسش های ناروا... 

 

 

 

أم تریدون أن تسئلوا رسولکم کما سُئِل موسی من قبل و من یتبدّل الکفر بالایمان فقد ضلّ سواء السبیل              بقره- 108 

 

بحث قرآنیمان رسید به آیه 108 سوره مبارکه بقره.... موضوع این آیه ، مذمّت کسانی است که با درخواست ها و پرسش های نابجا و ناروای خود از رسول خدا (ص) ، نه با نیت حق طلبی که به قصد بهانه جویی و آزار پیامبر (ص) ، ایمان را با کفر معاوضه می کردند و راه ضلالت پیش می گرفتند.  

در برخی روایات ، سؤال کنندگان در این آیه ، یهودیان عصر ظهور اسلام ذکر شده اند که همچون اسلاف بهانه جو و لجوج خویش ، بجای تسلیم در برابر دینی که پیامبرش را بواسطه نشانه هایی که پیش از این در تورات خوانده بودند ، چون فرزندان خویش می شناختند (یعرفونه کما یعرفون أبنائهم)[1] ، با درخواست های نابجای خود از قبیل نزول کتابی محسوس و مدون از آسمان[2] و یا صدور معجزاتی شبیه معجزات حضرت موسی (ع)[3] ، قصد آزار و تخریب رسول خدا (ص) را داشتند. 

اینان پیش از این نیز نشانه ها و معجزات الهی را با چشم خویش دیده بودند ولی هر بار بجای ایمان ، کفر و ناسپاسی اختیار کرده بودند و حتی درخواست کفرآمیز رؤیت جسمانی حضرت حق را داشتند(لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة)[4] .

آنچه از کلام وحی بر می آید ، اینچنین شیوه کفرآلودی را علاوه بر اهل کتاب ، مشرکین بت پرست [5]و برخی از مسلمانان ضعیف الایمان نیز در برابر رسول خدا (ص) بکار می بستند. 

 

به عنوان نمونه در آیه 101 سوره مائده ، خداوند مسلمانان را از پرسش های ناروا و نابجا نسبت به پیامبر (ص) بر حذر می دارد. پرسش هایی که نه تنها خیری در آن نیست بلکه سبب سوء احوال آنها می گردد.

نکته قابل تأمل آنکه خداوند ، پرسشی را که لازمه حق جویی و حق طلبی است نه تنها تقبیح نمی نماید بلکه به آن توصیه و تأکید دارد و  اهل ایمان را به پرسش و تحقیق در خصوص ندانسته ها و نداشته ها (مادی و معنوی) فرا می خواند: 

 

فاسئلوا اهل الذّکر ان کنتم لا تعلمون[6]

واسئلو الله من فضله[7] 

 

و این وعده حضرت حق است که چنین درخواست و پرسشی را قطعاً به اجابت خواهد رساند: 

أُجیب دعوة الدّاع اذا دعان[8] 

 

چرا که رحمت و فضل او أجلّ از آنست که سائل خویش را براند (یا من لا یُردّ سائله[9]) و اوست همان مولایی که هر گونه سؤالی را شنواست و برای آن پاسخی مهیّا دارد (لکلّ مسئلة منک سمعٌ حاضر و جوابٌ عتید[10])

ویژگی چنین درخواست و سؤالی آنست که با نیت تفقه و کسب آگاهی و یا تضرّع و کسب تفضّلات الهی صورت پذیرد که در اینصورت قطعاً به مرحله اجابت خواهد رسید. 

 

اللهمّ أخرجنا من الظّلمات الوهم و أکرمنا بنورالفهم....



[1] - بقره- 146

[2] - نساء- 153

[3] - قصص- 48

[4] - بقره-55

[5] - انعام-9-7 و اسراء- 93-90

[6] - نحل-43 و انبیاء -7

[7] - نساء- 32

[8] - بقره-186

[9] - مناجات خمسة عشر ، مناجات الرّاجین

[10] -ادعیه ماه مبارک رجب ، مفاتیح الجنان

صهبای احساس

 

 

  

تقدیم به خاکپای عاشقان ابا عبد الله الحسین (ع) 

 

صهبای احساس ....!

 

 

می شود مولا مرا مست گل یاست کنی؟!

                         یا به تیغ عاشقی قربان عبّاست کنی؟!

می شود در این شب میلاد پر فیضت ، حسین!

                     ساغر جان را پر از صهبای احساست کنی؟!