روایت عشق

سروده ها و دل نوشته های مهرداد زینلیان

روایت عشق

سروده ها و دل نوشته های مهرداد زینلیان

آزمون

 

 

 

آزمون  

 

 

چندین سال قبل ، وقتی تازه به استخدام دانشگاه در آمده بودم ، مدتی را در یکی از مراکز بهداشتی درمانی روستایی به طبابت مشغول بودم. روستایی زیبا بر دامنه کوهستانی بلند با مردمانی از جنس آب و آئینه.[1] 

 

یادم هست با جمعی از اهالی مؤمن روستا ، جلسه قرآنی داشتیم ، چهارشنبه شب ها. جلسه پرشوری بود که در آن از دانش آموز دبستانی تا پیرمرد سالخورده ، همه بودند.  در همین جلسات بود که برای اولین بار محمد حسین را شناختم. نوجوانی 14-13 ساله که به همراه پدرش از مشتریان پر و پاقرص محفل قرآنی بودند ؛ پدری که اتفاقاً معلم بود و از معتمدین روستا به شمار می رفت.  

 

یادم هست که محمد حسین بویژه در تلاوت و فهم قرآن ، بسیار مستعد بود و من بارها سفارش او را به پدرش که او نیز مرد مؤمن و خداشناسی بودکرده بودم و او نیز مشوق تنها پسرش در طی این مسیر نورانی بود. 

 

مدتی گذشت. محمد حسین در آزمون دبیرستان نمونه پذیرفته شد و رحل اقامت به اصفهان افکند. از قضا مدیر آنجا یکی از رفقای فرهنگی ام بود و یادم هست که چقدر تعریف می کرد از محمد حسین و اخلاق و توانمندی هایش. زمان به سرعت گذشت و دوره حضور من در آن روستا هم بسر آمد.  

 

اکنون از آن زمان ، سال ها گذشته است. در این مدت بارها از پدر محمد حسین سراغش را گرفته ام و او نیز همیشه خبر پیشرفت تازه تری از او را می داد.

این اواخر ، محمد حسین دانشجوی رشته مهندسی یکی از بهترین دانشگاه های کشور بود و در آنجا هم مثل همیشه نمونه بود و موفق. 

 

چند هفته پیش ، پدرش تماس گرفت ، از همان جلسه قرآن چهارشنبه شب ها. می گفت که محمد ، ترم آخر را تمام کرده و در حال فارغ التحصیلی است.

دیروز پدر محمد حسین ، دوباره زنگ زد. صدایش اما می لرزید و مثل همیشه رسا و پر انرژی نبود. بی اختیار بر خود لرزیدم . انتظار شنیدن خبر خوشی را نمی کشیدم. از محمد حسین گفت و از سفارش هایی که آن سال ها من به او کرده بودم در مورد پسرش و آینده درخشانی که در انتظار اوست. 

جمله آخرش آب سردی بود بر تمام وجودم:

محمد حسین دو روز قبل پرواز کرد ، در اثر یک سانحه تصادف. 

 

صلابت ایمان و صبر را از استواری کلامش دریافتم و بی اختیار به یاد این آیه شریفه افتادم که: 

 

« و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین»

« قطعا همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و ثمرات، آزمایش مى کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان»[2]  

 

 
صبر و شکیبایی در آئینه قرآن و روایات را در بخش ادامه مطلب بخوانید.  
 


[1] - روستای اسفرجان در 130 کیلومتری جنوب اصفهان بر دامنه شرقی ارتفاعات زاگرس

[2] - سوره بقره ، آیه 155

ادامه مطلب ...