طلوع رحمت
آن شب زمین ، زیباتر از عرش برین بود
خورشید ، مهمان شب تار زمین بود
هُرم عطش از جان عاشق رخت می بست
باران رحمت ، تشنه کامان را قرین بود
بنتِ وهَب بر فرشی از بال ملائک
با بهترین زن های عالم همنشین بود
مست از می ناب وصال حضرت دوست
یا جرعه نوش باده حبل المتین بود
بانگ تبارک از پی لولاک می رفت
وِرد مَلَََک تکبیر و شور و آفرین بود
از مکه نور عشق و ایمان می تراوید
آن شب طلوع رحمتٌ للعالمین بود
خیل رسولان الهی جمله در صف
میلاد مسعود رسول آخرین بود
اسفند 1387
سلاااام......!
عیدتون مبارک!
بابا چشم ما روشن!دیگه تقریبا هر بار با ناامیدی سر میزدم، انصافا بعد از یه غیبت طولانی خوش درخشیدین، خدا قوت!
فعلا اینو داشته باشین صرفا در خصوص حضورتون،در مورد اصل ذوق وشعرتون بعدا صحبت می کنیم الان اینقدر ذوق زده ام که ...
شبتون قشنگ والتماس دعا
راستی سلام بنده رو ابلاغ بفرمایید.
من از این به بعد تا اردیبهشت یک روز درمیون آپ می کنم[گل]
خوشحال می شم نظراتتون رو ببینم
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
آپم
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم
اگه تونستین بفهمین کدومش نظر منه؟
آیا دوباره مثل همان سالهای پیش
امسال هم بدون تو تحویل میشود؟