روایت عشق

سروده ها و دل نوشته های مهرداد زینلیان

روایت عشق

سروده ها و دل نوشته های مهرداد زینلیان

باده صفا

 

باده صفا



امشب دلم از خدا شفا می خواهد

یک جرعه ز باده صفا می خواهد


در شام طلوع هشمین اختر عشق

توفیق زیارت رضا (ع) می خواهد 

روح بهار

 

روح بهار 

 

  

ای روح بهار و بوی باران 

                برگرد به این کویر بی جان 

 

باشد که دوباره جان بگیرد 

                   از لطف طراوتت بیابان....  

 

 

اللهمّ عجّل لولیّک الفرج

طلوع عشق

 

طلوع عشق 

 

 

 

دوباره جمعه بی تو... چقدر دلگیر است!

و مرغ سینه ام آقا از این قفس سیر است 

 

بدون روی تو حتّی در این حوالی عشق

عبور ثانیه ها هم ببین... نفس گیر است 

 

و ذکر دائم هر عاشقی در این عالم

به اقتدای نمازت حبیب!... تکبیر است 

 

مه جمال تو را گر چه ابر پوشانده است

به هر کرانه ز ماهت ، هزار تصویر است 

 

بگیر دست دلم را ببر به پهلویت

ببین که پای دلم هم اسیر زنجیر است 

 

بدون عشق تو آقا! دلم بیابانیست

و بی بهار وصالت جوانه هم پیر است


شب فراق تو تا کی؟!...دوازده قرن است

که شیعیان تو را انتظار ، تقدیر است


تو آفتاب جهانی ، فدای نام تو جانم

بس است شام تباهی ، طلوع کن ... دیر است


 

 

 

 اللهمّ عجّل لولیّک الفرج.....

عشق ناب

 

عشق ناب


 

وقتی هُد هُد از سرزمین بلقیس و شرک مردمان آن برای حضرت سلیمان (ع) خبر آورد ، پیامبر خدا (ع) از اطرافیان و یاران خویش تخت بلقیس را طلب نمود.[1] و البته این درخواست او آزمونی بود برای اهل حقیقت از قومش تا فضیلتی از فضایل جانشین خویش را به آنها بنمایاند.

 

قرآن کریم می فرماید ، ابتدا دیوی از دیوان (اجنّه) داوطلب انتقال تخت بلقیس از سرزمین او (یمن) به پیشگاه سلیمان (ع) در فلسطین گردید تا پیش از برخاستن سلیمان (ع) از تختگاه خویش ، عرش بلقیس را در برابر او حاضر نماید.[2]

 

 اما بنا به خواست و اراده الهی این مأموریت به عاصف بن برخیا ، وزیر و جانشین حضرت سلیمان (ع) داده شد تا قبل از چشم بر هم زدنی ، تخت بلقیس را در برابر سلیمان (ع) حاضر نماید و عظمت مقام و منزلت الهی او بر دیگران معلوم گردد.[3] قرآن کریم ، عاصف را به شخصی که بخشی از علم الکتاب را نزد خود داشت توصیف نموده است.[4]

 

این در حالی است که در جایی از قرآن کریم ، از کسی سخن به میان می آید که همه علم الکتاب را نزد خویش دارد.[5]  علمای شیعه و سنی ، منظور و مقصود خداوند از این شخص را امیرمؤمنان علی علیه السلام می دانند.[6]  امام باقر (ع) در تفسیر آیه 40 سوره مبارکه نمل می فرمایند: علم الکتاب ، هفتاد و سه بخش دارد که تنها یک بخش آن نزد عاصف بود. هفتاد و دو بخش از این علم نزد ماست و یک بخش نیز منحصراً نزد خداوند است.[7]


 

احمد (ص) ، همه شهر علم و باب است علی(ع)[8]

هم فاطمه (س) ساغر و شراب است علی (ع)

 

از جام حسن(ع) ، مست وصال است حسین(ع)

تفسیر بلند عشق ناب است ، علی(ع)




[1] - سوره نمل ، آیه 36

[2] -سوره نمل ، آیه 39

[3] - سوره نمل ، آیه 40

[4] - همان

[5] - سوره رعد ، آیه 43

[6] - تفسیر شریف المیزان ، ذیل آیه 43 سوره رعد

[7] - تفسیر شریف المیزان ، ذیل آیه 40 سوره نمل

[8] - أنا مدینة العلم و علیٌ بابها     قال رسول الله (ص)

فیض حضور

 

فیض حضور 

 

 

آن ماه که هستی بود از فیض حضورش

سرمستی عشّاق ز صهبای طَهورش 

 

کی می دمد از پرده ظلمانی غیبت؟

روشن کند این شام سیه فام ، ز نورش 

 

گویند غبار قدمش ، روح بهار است

ای کاش بیفتد به دلم ، راه عبورش 

 

کی می رسد آن لحظه که از جانب کعبه

بر گوش رسد صوت خوش نفخه صورش 

 

عالَم ، همه جا محضر دُردانه زهراست

زنهار! که غفلت نشود سدّ ظهورش 

 

دلخسته یلدای فراقم من و ای کاش

دل را بخرد ، نَفحه رحمانی طورش  

 

 

 

 

اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج .....